چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p_20

تهیونگ دندون وحشیانه ای کند و شروع کرد تند مک زدن جوری جیغ ا.ت تو دهنش خفه شد و ناله‌ای ا.ت با حالت گریه ای شنیده شد که تهیونگو بد حشری کرده بود سر ا،تو محکم گرفت و بوسه رو تح فشار انجام میداد....ا.ت ریز ظربه ای به شونه تهیونگ زد که تهیونگ با یه اسپ و بوسه نرم ولش کرد
ا.ت: ببینم چخبرته لبمو کندی
تهیونگ صورتشو تو میلی متری ا.ت اورد و به لباش خیره شد که ا.ت چشماشو بست اما تهیونگ تک خنده ای زد و کنار رفت
ته: یا ا.ت نمیخوای بانداژو عوض کنی
ا.ت چشماشو باز کرد و چپ چپ بهش نگاه کرد
ا.ت: خر(یواش) اوکی
رفتن توی خونه و ته شرتشو پرت کرد ماشین لباس شویی و لباس جدیدی پدشید و بعد با صدای در به خودش امد
ته: بیا تو
ا.ت در رو باز کرد و با کلی وسیله امد تو و طبق عادت روی پای تهیونگ نشست و شروع کرد عدض کردن بانداژ
تهیونگ ویو
میدونستم نباید اینجور باشه اما همیشه بد جایی می‌شست و الانم لمس دستاش داه بد ترم میکنه

به زور طاقت اوردم که از روم بلند شد و تا خواست بره ازش پرسیدن
ته: ا.ت چند روز دیگه تولدته
ا.ت: سه روز دیگه(رفت بیرون)

خب شاید بتونم یکم جبران کنم نه ولی قبلش...
از اتاق رفتم بیرون و ا،تو صدا زدم

ا.ت: بله؟
ته: ببینم تو داری چیکار میکنی؟سر من داری کلاه میزاری؟
ا.ت: ها؟
تهیونگ: ها؟کل حرفت همینه؟اون گوشی رو بده ببینم
گوشی رو از دست ا.ت کشید
ا.ت: هی داری چیکار میکنی با گوشیم

یکم عقب هلش دادم و گوشی رو بالاتر گرفتم و به چشماش زل زدم
ته: هه مگه اون شرکت به تو ارث نرسیده چرا داری از داراییاش اختلاص میکنی؟
ا.ت: چی میگی من هنوز کار اونجا رو شروع نکردم
ته: تا این گوشی رو چک نکردم تو اتاقم نمیای

رفتم تو اتاق و شماره هانا رو از تو گوشیش برداشتم همراه با اینکه به اینستاش که درخواست داده بودم اما اون اجازه نداده بود مجوز دادم و دیگه چی....عومم چتای ا.ت رو با هانا همه رو به خودم فرستادم و صحفه چت خودمو از تو گوشیش پاک کردم... چندتا از کیوت ترین و هات ترین عکساشو ریختم تو گوشی خودم و برگشتم تو حال و با دیدنش که داشت خیلی ریلکس ماست میخورد *خنده آرومی کردم و از پشت بغلش کردم*
ا.ت: دیدی هیچی نبود؟
تهیونگ: اهوم
ا.ت: حالا بگو واس چی گوشیمو میخواستی؟
تهیونگ: یکی بهم گفت داری کارای بدی میکنی
ا.ت: کی مثلا اونجا هیچکس منو نمیشماسه
تهیونگ: نه اینجور نیس همه میشناسنت
ا.ت: اها منم باور کردم
ته: یه وقتایی یه کسایی رو نمیشناسم که دارن تو کارا دخالت میکنن تو گه جا خود داری
ا.ت: اوکی حالا گوشیمو بده

الحق که باهوشه...گوشی رو روی اپن گذاشتم
ا.ت: دستاتم از دورم بردار سرتم از رو سرم بردار سنگینه
تهیونگ: نزار عصبانی شم
ا.ت: پوفففففف این موقع شبم تو ول نکن
تهیونگ: ببینم نکنه پریودی؟
ا.ت: چرا؟
تهیونگ: ...
50🤤❤️🌚
دیدگاه ها (۲۰)

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

love Between the Tides³⁶یک ساعت قبلتهیونگتهیونگ: نمیای بیرون...

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط